دوشنبه 89 مهر 12 , ساعت 11:55 عصر
به مناسبت شهادت امام صادق(ع)؛
چرا مذهب شیعه، مذهب جعفری است؟
خبرگزاری فارس: امام صادق (علیه السلام) همان بزرگواری است که با توجه به یک موقعیت استثنایی تاریخی طرح
ایگزین شیعه را به هنگام ارائه کرد و امامان دیگر به شرح و بسط بعضی از ابعاد آن پرداختند.
به گزارش گروه "فضای مجازی " خبرگزاری فارس، "تبیان " به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع) رئیس مکتب شیعه نوشت: هیچ تاکنون به این نکته اندیشیدهاید که چرا ما شیعیان را پیروان مذهب جعفری میخوانند؟ در میان امامان دوازدگانه شیعه چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟ با توجه به این که امام جعفر صادق (علیه السلام) ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان وضعیت شیعه چگونه بوده و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوی یا حسنی یا حسینی یا سجادی و یا باقری نامیده نشده است؟ آنچه در پی می آید توضیحی است بر راز این نامگذاری.
عرصه تئوریها و دیدگاههای علمی و فرهنگی در میان دانشمندان و فرهیختگان همواره عرصه ابقای بهترین اندیشهها بوده است. هر نظریهای آن هنگام توانسته جایگزین نظریه پیشین شود که محتوایی بهتر از آن را به بشریت هدیه کرده باشد و الا مورد استقبال قرار نخواهد گرفت. مکتبهای فکری بزرگ نیز همواره باید دارای چنین ویژگی باشند تا بتوانند در دل بشر جایی باز کنند. نگاهی به دستاورد مکتب اسلام در مقایسه با آنچه جامعه جاهلی عرب بدان دلبسته بود و مبنای رفتار فردی و اجتماعی خود قرار داده بود میتواند راز موفقیت اسلام را در برابر اندیشههای جاهلانه نشان دهد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دعوت خود ضمن پذیرش سنتهای پسندیده انسانی در میان اعراب آنگاه که به نفی ضدارزشها میپرداخت طرحهای جایگزین نیز ارائه میکرد تا مخاطبان او احساس خلا نکنند.
شاید راز بسیاری از شکستهای فردی و اجتماعی مصلحان در طول تاریخ همین بوده که طرح جایگزین نداشتهاند به همین نمونه تاریخ معاصر ایران توجه کنید. حضور روحانیت در مشروطیت و انقلاب اسلامی و این که چرا روحانیت در مشروطیت نتوانست تا پایان حضور داشته باشد اما انقلاب اسلامی به رهبری امام موفق به براندازی یک نظام شد؟
شاید مهمترین نکته در همین طرح جایگزین بوده است. امام خمینی(ره) طرح جایگزین سلطنت را داشت اما روحانیت در مشروطیت به ابعاد این موضوع آن چنان که بایسته است نیاندیشیده بود واین سرانجام هر حرکت سیاسی و فکری است که فقط طرح براندازی داشته باشد و نه طرح جایگزین!
امام جعفر صادق (علیه السلام) در مسیر تکاملی حرکت شیعه گام دوم را برداشته بودند. یعنی پس از آنکه مردم بر اثر مجاهدتهای امامان پیشین به ناصحیح بودن مذهب رسمی و دیگر اندیشههای منبعث از آن و نیز حرکتهای سیاسی مبتنی بر آن در سالهای گذشته پی بردند آماده بودند تا طرح جایگزین مکتب اهلبیت را دریافت کنند و امام صادق (علیه السلام) همان بزرگواری است که با توجه به یک موقعیت استثنایی تاریخی طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه کرد و امامان دیگربه شرح و بسط بعضی از ابعاد آن پرداختند.
دوره امامت حضرت که از سال 114 هجری آغاز شده تا سال 148 هجری ادامه یافت(1)، یکی از شرایط بحرانی تاریخی در اسلام بود زیرا که بنیان حکومتی یکصد ساله فرو ریخته بود و بنیان حکومت پانصد سالهای پی ریزی میشد و همت اصلی سران حکومت تازه، کوبیدن مخالفان بود. مثلا توجه کنید که از سال 132 که رسما حکومت عباسیان آغاز شد تا سال 137 هجری سردمداران آن از هیبت و عظمت یکی از بزرگترین سرداران خود یعنی ابومسلم خراسانی هراس داشتند و تا او را با حیله و فریب نکشتند(2)، ضمناً احساس آرامش نکردند و امام صادق (علیه السلام) با توجه به این فضا، پایههای فکری نظام تشیع یا طرح جایگزین را بنا نهاد.
سالها پیش از امامت حضرت صادق (علیه السلام) تقریبا یکصد و سیزده سال پیش، جد ایشان پیامبر اکرم (ص) در روزی گرم و سوزان و به هنگام بازگشت از آخرین حج خود در غدیر خم جانشینی خویش را به فرمان خدای به امام علی (ع) واگذار کرد و بر اساس منابع شیعی و بعضی از منابع اهل سنت از مردم در این باره بیعت گرفت(3). اما صلاحدید پیامبر اکرم (ص) به دلایلی مورد پذیرش بعضی از صحابه قرار نگرفت و با رحلت حضرت، خلافت در سقیفه بنی ساعده مسیری تازه یافت. چندتن از صحابیان مهاجر در برابر انصار که خود دچار دو دستگی شده بودند با استناد به حق خویشاوندی با پیامبر (ص) خلافت را حق خود دانستند(4) نه حق انصار و با آنکه امام علی (ع) خویشاوندی روشنتری با پیامبر(ص) داشت به این بهانه که عرب نمیتواند امتیازات بیش از اندازهای را برای بنیهاشم بپذیرد و قبلا نبوت به بنیهاشم رسیده بود و اینک خلافت باید به دیگر تیرههای قریش برسد خود را شایسته خلافت دیدند. (5)
از پس این تدبیر، مسیر قدرت سیاسی در امت اسلامی دگرگون شد و به تدریج هر چه بر سالها افزوده میشد این دگرگونی نیز بیشتر خود را نشان میداد به گونهای که در سال 35 قمری که اندکی ازانحرافات خود را نشان داده بود و امت اسلامی به چشم خویش بعضی از آن را میدید، شورشی رخ داد که خلیفه سوم در طی آن کشته شد. (6)
به گواهی جنگهای سهگانهای که امام علی (ع) با ناکثین، قاسطین و مارقین انجام داد (7) میتوان پذیرفت که جامعه اسلامی دچار بحرانی عمیق شده بود؛ بحرانی که در تبدیل خلافت به ملوکیت خود را نشان داد و خاندان بنیامیه که بیش از این در میان مسلمانان جایگاهی نداشتند و طلقای (آزادشدگان) پیامبر (ص) در فتح مکه بودند،(8) با موقعیت سنجی سیاسی به اقتدار رسیدند و حکومتی 90ساله را بنیان نهادند. سیاست عربگرایی امویان موجب شد تا مخالفتهایی با آنان در جهان اسلام رخ دهد و تحلیلگران یکی از علل سقوط این سلسله را همین سیاست میدانند.(9)
امویان با توجه به سابقه ناشایست خود در میان امت اسلامی جدیترین رقیب خویش را بنیهاشم و علویان میدانستند و برای بیمقدار نشان دادن رقیب به هر حربهای متوسل میشدند. از جمله به ساختن احادیث و روایاتی دست یازیدند تا حسن سابقه بنیهاشم و علویان را که بویژه در سایه فداکاریهای حضرت علی (ع)به اعتباری فوق تصور دست یافته بودند، بیالایند.
جاعلان حدیث نخست به جعل روایاتی در مذمت حضرت علی (ع) پرداختند(10) و در مرحله دوم از اختلاف میان خلفا و امام علی (ع) هر آنچه نیکی و سجایای اخلاقی بود به رقیبان آن حضرت نسبت دادند و در برابر هر فضیلتی که برای امام وجود داشت احادیثی را درباره فضیلتی مشابه برای رقیبان نیز جعل کردند(11) تا آنچه امام علی (ع) بدانها ممتاز بود عادی جلوه کند و در نهایت همانند یکی از اصحاب پیامبر (ص) تلقی شود نه بالاتر و در مقام خلافت هم خلیفهای چونان دیگران معرفی شود که حتی به سیاستهای زیرکانه روزگار نیز که عبارت از حیله و مکر و فریب باشد آگاه نیست.(12)
امویان به این نیز اکتفا نکردند و فرمان سب امام علی (ع) را بر منابر و در خطبهها و پس از هر نماز اعلام کردند(13) که تا پایان حکومت آنها به جز مقطع کوتاه خلافت عمربن عبدالعزیز (14تا101هجری) باقی بود. (14) شایان توجه است که پرداختن به موضوعاتی چون ایمان ابوطالب، پدر حضرت علی (ع) در هنگام مرگ که همواره یکی از نقاط اختلاف میان شیعه و سنی بوده است و طرفین در این باره کتابهایی نوشتهاند. (15) با توجه به کفر ابوسفیان که تا حمله مسلمانان به مکه و ایمان اجباری او، حمله به ابوطالب و طرح ایمان او با همین انگیزه بود و به گفته یکی از محققان، اگر ابوطالب، پدرحضرت علی (ع) نبود هرگز مورد تهاجم قرار نمیگرفت. (16) علاوه بر این در عرصه اجتماعی بسیاری از صلح اجباری امام حسن (ع)، (17) علویان را ظاهرا از صحنه سیاسی جامعه حذف کرد. هرچند امام با زیرکی موادی را در صلح نامه گنجانده بود که فقط از آن طریق میشد ماهیت بسیار متظاهر معاویه را به جامعه نشان دهد. موادی چون عدم اذیت و آزار شیعیان علی و عدم تعیین جانشین از سوی معاویه دو ماده مهم این قطعنامه بودند که با زیر پا گذاشته شدن از سوی معاویه چهره واقعی او را نشان دادند.
هنگامی که حجربنعدی یکی از شیعیان امام علی (ع) توسط ماموران معاویه به شهادت رسید موجی از مخالفت با سیاستهای معاویه به وجود آمد که از آن میان میتوان پاسخ تند امام حسین ( ع) به نامه معاویه اشاره کرد. (18) همچنین انتصاب یزید به جانشینی نیز پیامدهای جدی به همراه داشت و معاویه فقط با زور و شمشیر و تهدید توانست بیعت برای یزید بگیرد. (19) با وجود شخصیتهای مطرحی چون امام حسین (ع) در میان امت اسلامی معاویه پسرش یزید را به مدارا با ایشان ترغیب کرد. (20)
تا این زمان که سال 60 هجری بود به نظر میرسید اندیشه امامت شیعی در محاق قرار گرفته بود اینک امام حسین (ع) در شرایطی متفاوت قرار داشت که از یک سو همراه پیروزیهای مسلمانان در خارج از شبه جزیره عربستان و آوازه داخلی آن بود (21) و از سوی دیگر یزید بن معاویه خلیفه تازه، شخصیت اجتماعی مورد قبولی نداشت و بسیاری از مسلمانان و صحابه و تابعین او را به دیانت نمیپذیرفتند. کسی چون ابوایوب انصاری که خود را موظف به شرکت در همه نبردهای مسلمانان با کفار میدانست یکبار با شنیدن امارت و فرماندهی یزید از شرکت در نبرد سرباز زده بود. (22)
امام حسین ( ع) با درک صحیح این موقعیت در شرایطی که به نظر میرسید خلافت در دست امویان به سلطنت تبدیل شده و آنان از هر وسیلهای از جمله دین برای نشان دادن مشروعیت خود سودی بردند امام با مشروعیت ذاتی خود به عنوان نواده بنیانگذار دین اسلام میتوانست رویاروی مشروعیت خود ساخته امویان بایستد و با سخن و نهضت خود به اصلاح امت بپرازد. همان که هدف امام (ع) بود. (23)
ایشان میتوانست نسب خویش به پیامبر(ص) را به مردم یادآور سازد و بدان استناد جوید چنان که در هنگام درخواست بیعت یزید فرمود: "مثلی لایبایع مثله " همچو منی (با این شرافت نسبی) با چون اویی بیعت نخواهد کرد. (24)
مهمترین بازتاب قیام و شهادت امام حسین (ع) از بین بردن باقی مانده آبروی اجتماعی و جایگاه دینی امویان در میان مردم بود. امام نشان داد که امویان چگونه پسر دختر پیامبر (ص) را که آن همه حدیث از رسول خدا (ص) در فضیلت او رسیده بود، به قتل رسانند. (25)
امام "نه " بزرگ را گفت و ماهیت نفاق بنیاد امویان را برملا کرد که چگونه به تنها چیزی که نمیاندیشند، دین الهی است و حاضرند احکام مسلّم اسلامی را به خاطر حفظ قدرت زیر پا بگذارند. شرح رفتاری که سپاهیان اموی با خاندان امام حسین (ع) کردند این مهم را به نمایش گذاشت. (26) و این چهره پنهان شده در سرکوب خونین و هتک حرمت از مردم فضاحت با تخریب خانه خدا تکمیل گردید. (27) تاثیر قیام امام حسین (ع) بدون تردید آن قدر سریع بود که با مرگ زودهنگام یزید در سال 64 هجری، پسرش معاویه دوم تنها چهل روز حکومت کرد و درخطبهای اعلام کرد که پدر و جد او غاصب خلافت بودند و خود استعفا کرد. (28) اما این تازه آغاز کار بود. جامعه اسلامی به تدریج متوجه ظلم وستم بنیامیه میشد و شورشها دوباره به راه افتادند. شورشهای توابین در سال 65 هجری به خونخواهی امام حسین (ع) (29)، مختار ثقفی در 67 هجری و پیروزی او و قصاص قاتلان امام حسین (ع) و یارانش (30) و نیز شورشهای دو باند خوارج در نقاط گوناگون جهان اسلام (31) معادله را به نفع بنیهاشم تغییر داد.
در واپسین سال نخستین سده اسلامی خلیفه نجیب اموی عمربن عبدالعزیز برای نخستین بار دستور داد تا سب امام علی (ع) بر منابر و در خطبهها حذف شود و فدک دوباره به بنیهاشم و علویان بازگردانده شود. (32) اما به نظر میرسید نهالی که امام حسین (ع) با خون خود آبیاری کرده بود اینک به ثمر نشسته و زمان بهرهبرداری از آن فرا میرسید.
اینک به اختصار وضعیت بنیهاشم را پس از شهادت امام حسین (ع) پی میگیریم؛ نخستین جرقههای اختلاف در میان بنیهاشم احتمالا پس از شهادت امام حسین (ع) رخ داد. آن هنگام که گروهی مشهور به کیسانیه معتقد به امامت محمدحنفیه شدند که از نظر سنی از امام سجاد(ع) بزرگتر بود و به عنوان عالمی علوی مورد احترام مردم (33) مختار در شورش خود معتقد بود که به اجازه او قیام کرده است. محمد (34) حنفیه در سال 81 هجری درگذشت (35) و گروهی به سراغ پسرش ابوهاشم رفتند و امامت او را معتقد شدند که تا سال 99 هجری زنده بود و در این سال به هنگام مرگ بنابر روایت جعلی بعدی توسط بنیعباس ابوهاشم که فرزندی نداشت امامت را به محمدبن علی بن عبدالله بن عباس واگذار کرد(36) و امامت این گونه از علویان به عباسیان منتقل شد.
همزمان با گسترش دعوت عباسیان که شعار خود را "الرضاء من آل محمد " قرار داده و به دستور ابراهیم امام از افشای نام واقعی امام و رهبر پرهیز میکردند(37) واژه آل محمد که عنوان ویژه تیره علوی بود به کار عباسیان آمد. تقسیمبندی ابراهیم امام از وضعیت شهرها نشان از آمادگی ایرانیان برای قیام دارد و نیز علاقه آنان به اهلبیت (علیهم السلام) (38) یک حرکت موازی از سوی بنیعباس مردم را فریفته بود چنان که بعضی از بزرگان همراه این نهضت مانند ابوسلمه خلال که به این فریب پی برده بود به جرم هواداری از خلافت علویان اعلام شد. (39)
شاید یکی از علل واقعی مخالفت امام صادق (ع) با قیام زید بن علی بن الحسین (ع) براساس روایاتی که مخالفت حضرت را نشان میدهد، (40) پیش از هرچیزی فضای نامناسب آن بود که اتفاقا بسیار مورد سوء استفاده عباسیان قرار گرفت، به گونهای که مزار پسرش یحیی در خراسان که قبلا از سوی ابراهیم امام به عنوان منطقه نفوذ تبلیغاتی مطرح شده بود و احتمالا تشویق او به قیام و خونخواهی پدر از سوی داعیان عباسی احتمالی است که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. زیرا شهادت یحیی در خراسان به سال 126 هجری در شورش عباسیان و سقوط امویان در خراسان مهم ارزیابی شده است. (41)
روی کار آمدن عباسیان امت اسلامی را در تحولی تازه قرار داد و بنیان حکومتی 90 ساله را فرو ریخت و حکومتی پانصد ساله را به قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازی عباسیان بود که در شرایط ویژه تاریخی با یک سوءاستفاده بزرگ به قدرت رسیدند. بسیار طبیعی بود که منتظر یک حرکت نسنجیده در عرصه سیاسی از سوی نماینده مهم و بزرگ علویان باشند. چنان که در ماجرای قیام محمد نفس زکیه در سال 145رخ داد و منصور بهرهبرداری بزرگ از آن به نفع عباسیان انجام داد. (42)
امام صادق (ع) که به دقت همه این تحولات اجتماعی را زیر نظر داشت فضای سیاست را هرگز آماده یک قیام علنی سیاسی ندید. آنچه که جامعه اسلامی از آن رنج میبرد زیرساخت فکری بود و الا ایشان به هیچ وجه کمتر از شخصیتی چون ابومسلم نبود این را از نامه تاریخی ابومسلم به امام که ایشان بدون خواندن آن را به آتش سپرده بودند، می توان فهمید. پرسش بزرگ مطرح این بود: چه بایدکرد؟
جد او امام حسین (ع) با قیام خونین خود دلهای بسیاری از مسلمانان را در گوشه و کنار جهان اسلام متوجه اهلبیت پیامبر (ص) کرده بود و در زمان امام صادق (ع) حکومتی روی کار آمده بود که از شعار "الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله) استفاده و سپس آل محمد واقعی را کنار زده بود و مردم نیز پذیرفته بودند. این همه دگرگونی در جامعه اسلامی معلول چه عواملی میتوانست باشد؟
در این فضای تیره که مذاهب اهل سنت در حال شکلگیری بودند چه چیزی میتوانست شیعه را پایدار سازد؟ آنچه که به درون فرهنگ مردم راه یابد و تفسیر آنها را از رابطه خود با خدا و جامعه اسلامی دگرگون سازد. پس در حقیقت گام دوم در بنیانگذاری یک مکتب را حضرت صادق (ع) برداشت. گویا مردمی که از پس قیام امام حسین (ع) دلداده این خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و میپرسیدند که اگر نه امویان و نه عباسیان، شما چه میگویید؟ و چه تفسیری از اسلام دارید؟ و به عبارت روشنتر طرح جایگزین شما چیست؟
نشان دادن یک تفسیر جامع از خدا، رابطه مردم با او و انسان موردنظر اسلام در آن زمان مهمترین دغدغههای حضرت امام جفعر صادق ( ع) بوده است اعتقادات عقلانی، اخلاق بایسته و دستورالعملهای فردی و اجتماعی (فقه) مهمترین حوزههایی بود که امام صادق (ع) در آنهابه طرح و اندیشه دینی پرداختند و چون چنین شد، تشیع دارای شناسنامه رسمی گردید و مذهب ما به نام ایشان مزین شد.
* منابع
[1]. بحارالانوار، ج47، ص6.
[2]. تاریخ طبری، ج6، ص123؛ منشورات مکتبه اورمیه.
[3]. الغدیر،امینی، ج 1، ص 152 تا 158، چاپ دارالکتب العربیلبنان.
[4]. تاریخ طبری، ج 2، ص 455.
[5]. تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص 30.
[6]. تاریخ طبری، ج3، ص399.
[7]. همان، ج3، ص.
[8]. همان، ج 2، ص 520؛ ج3، ص 1 تا 10.
[9]. تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی، چاپ نشر دانشگاهی سال 1374، ص200.
[10]. تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ص 90 و89.
[11]. همان، ص 92 و 91.
[12]. نهج البلاغه، خطبه 118.
[13]. بحارالانوار، ج 44، ص 125.
[14]. شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج 4، ص56.
[15]. مانند کتاب ایمان ابوطالب شیخ مفید که علامه امینی درمقدمهالغدیر، ج 1، ص23 و 24 در این باره سخنانی دارد.
[16]. همان، ج 1 تا 10 در صفحه 48 فهرست موضوعی الغدیر، آدرسمفصل همه موارد آمده است.
[17]. تاریخ طبری، ج 4، ص 30، حوادث سال 40 هجری؛ ارشاد شیخمفید، ص 170.
[18]. انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 744، حدیث303.
[19]. الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج 1، ص 175؛ ابن اعثم،الفتوح، ج 4، ص 226225.
[20]. تاریخ سیاسی اسلام، ص127.
[21]. تاریخ طبری، ج 4، حوادث سالهای 50 تا 60 هجری.
[22]. طبقات، ابن سعد، ج3، ص 485، چاپ دارصادر بیروت.
[23]. حماسه حسینی، شهید مطهری، ج3، ص 380، انتشارات صدرا.
[24]. تاریخ سیاسی اسلام، ج 2، ص
[25]. تاریخ طبری، ج 4، ص 257301.
[26]. همان، ص 36870.
[27]. همان، ص426.
[28]. همان، ص487.
[29]. همان، ص579.
[30]. کامل ابن اثیر، ج 2، ص 225؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 305.
[31]. تاریخ سیاسی اسلام، ص 260.
[32]. الفتوح، ج6، ص 95؛ انساب الاشراف، ج 5، ص 221.
[33]. تاریخ سیاسی اسلام، ص 266265.
[34]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 250 248؛ انساب الاشراف، ج 4، ص18.
[35]. تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان،التون، ل، دنیل، ترجمه مسعود رجبنیا، ص 28.
[36]. همان، ص46.
[37]. همان، ص 115 و 114.
[38]. شخصیت و قیام زید بن علی، رضوی اردکانی، ص 489504،انتشارات علمی فرهنگی.
[39]. تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ص38.
[40]. تاریخ طبری، ج 4، حوادث سال 145.
[41]. بحارالانوار، ج47، ص 200.
[42]. تحف العقول، ابن شعبه حرانی،ص 25660.
انتهای پیام/ع
عرصه تئوریها و دیدگاههای علمی و فرهنگی در میان دانشمندان و فرهیختگان همواره عرصه ابقای بهترین اندیشهها بوده است. هر نظریهای آن هنگام توانسته جایگزین نظریه پیشین شود که محتوایی بهتر از آن را به بشریت هدیه کرده باشد و الا مورد استقبال قرار نخواهد گرفت. مکتبهای فکری بزرگ نیز همواره باید دارای چنین ویژگی باشند تا بتوانند در دل بشر جایی باز کنند. نگاهی به دستاورد مکتب اسلام در مقایسه با آنچه جامعه جاهلی عرب بدان دلبسته بود و مبنای رفتار فردی و اجتماعی خود قرار داده بود میتواند راز موفقیت اسلام را در برابر اندیشههای جاهلانه نشان دهد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دعوت خود ضمن پذیرش سنتهای پسندیده انسانی در میان اعراب آنگاه که به نفی ضدارزشها میپرداخت طرحهای جایگزین نیز ارائه میکرد تا مخاطبان او احساس خلا نکنند.
شاید راز بسیاری از شکستهای فردی و اجتماعی مصلحان در طول تاریخ همین بوده که طرح جایگزین نداشتهاند به همین نمونه تاریخ معاصر ایران توجه کنید. حضور روحانیت در مشروطیت و انقلاب اسلامی و این که چرا روحانیت در مشروطیت نتوانست تا پایان حضور داشته باشد اما انقلاب اسلامی به رهبری امام موفق به براندازی یک نظام شد؟
شاید مهمترین نکته در همین طرح جایگزین بوده است. امام خمینی(ره) طرح جایگزین سلطنت را داشت اما روحانیت در مشروطیت به ابعاد این موضوع آن چنان که بایسته است نیاندیشیده بود واین سرانجام هر حرکت سیاسی و فکری است که فقط طرح براندازی داشته باشد و نه طرح جایگزین!
امام جعفر صادق (علیه السلام) در مسیر تکاملی حرکت شیعه گام دوم را برداشته بودند. یعنی پس از آنکه مردم بر اثر مجاهدتهای امامان پیشین به ناصحیح بودن مذهب رسمی و دیگر اندیشههای منبعث از آن و نیز حرکتهای سیاسی مبتنی بر آن در سالهای گذشته پی بردند آماده بودند تا طرح جایگزین مکتب اهلبیت را دریافت کنند و امام صادق (علیه السلام) همان بزرگواری است که با توجه به یک موقعیت استثنایی تاریخی طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه کرد و امامان دیگربه شرح و بسط بعضی از ابعاد آن پرداختند.
دوره امامت حضرت که از سال 114 هجری آغاز شده تا سال 148 هجری ادامه یافت(1)، یکی از شرایط بحرانی تاریخی در اسلام بود زیرا که بنیان حکومتی یکصد ساله فرو ریخته بود و بنیان حکومت پانصد سالهای پی ریزی میشد و همت اصلی سران حکومت تازه، کوبیدن مخالفان بود. مثلا توجه کنید که از سال 132 که رسما حکومت عباسیان آغاز شد تا سال 137 هجری سردمداران آن از هیبت و عظمت یکی از بزرگترین سرداران خود یعنی ابومسلم خراسانی هراس داشتند و تا او را با حیله و فریب نکشتند(2)، ضمناً احساس آرامش نکردند و امام صادق (علیه السلام) با توجه به این فضا، پایههای فکری نظام تشیع یا طرح جایگزین را بنا نهاد.
سالها پیش از امامت حضرت صادق (علیه السلام) تقریبا یکصد و سیزده سال پیش، جد ایشان پیامبر اکرم (ص) در روزی گرم و سوزان و به هنگام بازگشت از آخرین حج خود در غدیر خم جانشینی خویش را به فرمان خدای به امام علی (ع) واگذار کرد و بر اساس منابع شیعی و بعضی از منابع اهل سنت از مردم در این باره بیعت گرفت(3). اما صلاحدید پیامبر اکرم (ص) به دلایلی مورد پذیرش بعضی از صحابه قرار نگرفت و با رحلت حضرت، خلافت در سقیفه بنی ساعده مسیری تازه یافت. چندتن از صحابیان مهاجر در برابر انصار که خود دچار دو دستگی شده بودند با استناد به حق خویشاوندی با پیامبر (ص) خلافت را حق خود دانستند(4) نه حق انصار و با آنکه امام علی (ع) خویشاوندی روشنتری با پیامبر(ص) داشت به این بهانه که عرب نمیتواند امتیازات بیش از اندازهای را برای بنیهاشم بپذیرد و قبلا نبوت به بنیهاشم رسیده بود و اینک خلافت باید به دیگر تیرههای قریش برسد خود را شایسته خلافت دیدند. (5)
از پس این تدبیر، مسیر قدرت سیاسی در امت اسلامی دگرگون شد و به تدریج هر چه بر سالها افزوده میشد این دگرگونی نیز بیشتر خود را نشان میداد به گونهای که در سال 35 قمری که اندکی ازانحرافات خود را نشان داده بود و امت اسلامی به چشم خویش بعضی از آن را میدید، شورشی رخ داد که خلیفه سوم در طی آن کشته شد. (6)
به گواهی جنگهای سهگانهای که امام علی (ع) با ناکثین، قاسطین و مارقین انجام داد (7) میتوان پذیرفت که جامعه اسلامی دچار بحرانی عمیق شده بود؛ بحرانی که در تبدیل خلافت به ملوکیت خود را نشان داد و خاندان بنیامیه که بیش از این در میان مسلمانان جایگاهی نداشتند و طلقای (آزادشدگان) پیامبر (ص) در فتح مکه بودند،(8) با موقعیت سنجی سیاسی به اقتدار رسیدند و حکومتی 90ساله را بنیان نهادند. سیاست عربگرایی امویان موجب شد تا مخالفتهایی با آنان در جهان اسلام رخ دهد و تحلیلگران یکی از علل سقوط این سلسله را همین سیاست میدانند.(9)
امویان با توجه به سابقه ناشایست خود در میان امت اسلامی جدیترین رقیب خویش را بنیهاشم و علویان میدانستند و برای بیمقدار نشان دادن رقیب به هر حربهای متوسل میشدند. از جمله به ساختن احادیث و روایاتی دست یازیدند تا حسن سابقه بنیهاشم و علویان را که بویژه در سایه فداکاریهای حضرت علی (ع)به اعتباری فوق تصور دست یافته بودند، بیالایند.
جاعلان حدیث نخست به جعل روایاتی در مذمت حضرت علی (ع) پرداختند(10) و در مرحله دوم از اختلاف میان خلفا و امام علی (ع) هر آنچه نیکی و سجایای اخلاقی بود به رقیبان آن حضرت نسبت دادند و در برابر هر فضیلتی که برای امام وجود داشت احادیثی را درباره فضیلتی مشابه برای رقیبان نیز جعل کردند(11) تا آنچه امام علی (ع) بدانها ممتاز بود عادی جلوه کند و در نهایت همانند یکی از اصحاب پیامبر (ص) تلقی شود نه بالاتر و در مقام خلافت هم خلیفهای چونان دیگران معرفی شود که حتی به سیاستهای زیرکانه روزگار نیز که عبارت از حیله و مکر و فریب باشد آگاه نیست.(12)
امویان به این نیز اکتفا نکردند و فرمان سب امام علی (ع) را بر منابر و در خطبهها و پس از هر نماز اعلام کردند(13) که تا پایان حکومت آنها به جز مقطع کوتاه خلافت عمربن عبدالعزیز (14تا101هجری) باقی بود. (14) شایان توجه است که پرداختن به موضوعاتی چون ایمان ابوطالب، پدر حضرت علی (ع) در هنگام مرگ که همواره یکی از نقاط اختلاف میان شیعه و سنی بوده است و طرفین در این باره کتابهایی نوشتهاند. (15) با توجه به کفر ابوسفیان که تا حمله مسلمانان به مکه و ایمان اجباری او، حمله به ابوطالب و طرح ایمان او با همین انگیزه بود و به گفته یکی از محققان، اگر ابوطالب، پدرحضرت علی (ع) نبود هرگز مورد تهاجم قرار نمیگرفت. (16) علاوه بر این در عرصه اجتماعی بسیاری از صلح اجباری امام حسن (ع)، (17) علویان را ظاهرا از صحنه سیاسی جامعه حذف کرد. هرچند امام با زیرکی موادی را در صلح نامه گنجانده بود که فقط از آن طریق میشد ماهیت بسیار متظاهر معاویه را به جامعه نشان دهد. موادی چون عدم اذیت و آزار شیعیان علی و عدم تعیین جانشین از سوی معاویه دو ماده مهم این قطعنامه بودند که با زیر پا گذاشته شدن از سوی معاویه چهره واقعی او را نشان دادند.
هنگامی که حجربنعدی یکی از شیعیان امام علی (ع) توسط ماموران معاویه به شهادت رسید موجی از مخالفت با سیاستهای معاویه به وجود آمد که از آن میان میتوان پاسخ تند امام حسین ( ع) به نامه معاویه اشاره کرد. (18) همچنین انتصاب یزید به جانشینی نیز پیامدهای جدی به همراه داشت و معاویه فقط با زور و شمشیر و تهدید توانست بیعت برای یزید بگیرد. (19) با وجود شخصیتهای مطرحی چون امام حسین (ع) در میان امت اسلامی معاویه پسرش یزید را به مدارا با ایشان ترغیب کرد. (20)
تا این زمان که سال 60 هجری بود به نظر میرسید اندیشه امامت شیعی در محاق قرار گرفته بود اینک امام حسین (ع) در شرایطی متفاوت قرار داشت که از یک سو همراه پیروزیهای مسلمانان در خارج از شبه جزیره عربستان و آوازه داخلی آن بود (21) و از سوی دیگر یزید بن معاویه خلیفه تازه، شخصیت اجتماعی مورد قبولی نداشت و بسیاری از مسلمانان و صحابه و تابعین او را به دیانت نمیپذیرفتند. کسی چون ابوایوب انصاری که خود را موظف به شرکت در همه نبردهای مسلمانان با کفار میدانست یکبار با شنیدن امارت و فرماندهی یزید از شرکت در نبرد سرباز زده بود. (22)
امام حسین ( ع) با درک صحیح این موقعیت در شرایطی که به نظر میرسید خلافت در دست امویان به سلطنت تبدیل شده و آنان از هر وسیلهای از جمله دین برای نشان دادن مشروعیت خود سودی بردند امام با مشروعیت ذاتی خود به عنوان نواده بنیانگذار دین اسلام میتوانست رویاروی مشروعیت خود ساخته امویان بایستد و با سخن و نهضت خود به اصلاح امت بپرازد. همان که هدف امام (ع) بود. (23)
ایشان میتوانست نسب خویش به پیامبر(ص) را به مردم یادآور سازد و بدان استناد جوید چنان که در هنگام درخواست بیعت یزید فرمود: "مثلی لایبایع مثله " همچو منی (با این شرافت نسبی) با چون اویی بیعت نخواهد کرد. (24)
مهمترین بازتاب قیام و شهادت امام حسین (ع) از بین بردن باقی مانده آبروی اجتماعی و جایگاه دینی امویان در میان مردم بود. امام نشان داد که امویان چگونه پسر دختر پیامبر (ص) را که آن همه حدیث از رسول خدا (ص) در فضیلت او رسیده بود، به قتل رسانند. (25)
امام "نه " بزرگ را گفت و ماهیت نفاق بنیاد امویان را برملا کرد که چگونه به تنها چیزی که نمیاندیشند، دین الهی است و حاضرند احکام مسلّم اسلامی را به خاطر حفظ قدرت زیر پا بگذارند. شرح رفتاری که سپاهیان اموی با خاندان امام حسین (ع) کردند این مهم را به نمایش گذاشت. (26) و این چهره پنهان شده در سرکوب خونین و هتک حرمت از مردم فضاحت با تخریب خانه خدا تکمیل گردید. (27) تاثیر قیام امام حسین (ع) بدون تردید آن قدر سریع بود که با مرگ زودهنگام یزید در سال 64 هجری، پسرش معاویه دوم تنها چهل روز حکومت کرد و درخطبهای اعلام کرد که پدر و جد او غاصب خلافت بودند و خود استعفا کرد. (28) اما این تازه آغاز کار بود. جامعه اسلامی به تدریج متوجه ظلم وستم بنیامیه میشد و شورشها دوباره به راه افتادند. شورشهای توابین در سال 65 هجری به خونخواهی امام حسین (ع) (29)، مختار ثقفی در 67 هجری و پیروزی او و قصاص قاتلان امام حسین (ع) و یارانش (30) و نیز شورشهای دو باند خوارج در نقاط گوناگون جهان اسلام (31) معادله را به نفع بنیهاشم تغییر داد.
در واپسین سال نخستین سده اسلامی خلیفه نجیب اموی عمربن عبدالعزیز برای نخستین بار دستور داد تا سب امام علی (ع) بر منابر و در خطبهها حذف شود و فدک دوباره به بنیهاشم و علویان بازگردانده شود. (32) اما به نظر میرسید نهالی که امام حسین (ع) با خون خود آبیاری کرده بود اینک به ثمر نشسته و زمان بهرهبرداری از آن فرا میرسید.
اینک به اختصار وضعیت بنیهاشم را پس از شهادت امام حسین (ع) پی میگیریم؛ نخستین جرقههای اختلاف در میان بنیهاشم احتمالا پس از شهادت امام حسین (ع) رخ داد. آن هنگام که گروهی مشهور به کیسانیه معتقد به امامت محمدحنفیه شدند که از نظر سنی از امام سجاد(ع) بزرگتر بود و به عنوان عالمی علوی مورد احترام مردم (33) مختار در شورش خود معتقد بود که به اجازه او قیام کرده است. محمد (34) حنفیه در سال 81 هجری درگذشت (35) و گروهی به سراغ پسرش ابوهاشم رفتند و امامت او را معتقد شدند که تا سال 99 هجری زنده بود و در این سال به هنگام مرگ بنابر روایت جعلی بعدی توسط بنیعباس ابوهاشم که فرزندی نداشت امامت را به محمدبن علی بن عبدالله بن عباس واگذار کرد(36) و امامت این گونه از علویان به عباسیان منتقل شد.
همزمان با گسترش دعوت عباسیان که شعار خود را "الرضاء من آل محمد " قرار داده و به دستور ابراهیم امام از افشای نام واقعی امام و رهبر پرهیز میکردند(37) واژه آل محمد که عنوان ویژه تیره علوی بود به کار عباسیان آمد. تقسیمبندی ابراهیم امام از وضعیت شهرها نشان از آمادگی ایرانیان برای قیام دارد و نیز علاقه آنان به اهلبیت (علیهم السلام) (38) یک حرکت موازی از سوی بنیعباس مردم را فریفته بود چنان که بعضی از بزرگان همراه این نهضت مانند ابوسلمه خلال که به این فریب پی برده بود به جرم هواداری از خلافت علویان اعلام شد. (39)
شاید یکی از علل واقعی مخالفت امام صادق (ع) با قیام زید بن علی بن الحسین (ع) براساس روایاتی که مخالفت حضرت را نشان میدهد، (40) پیش از هرچیزی فضای نامناسب آن بود که اتفاقا بسیار مورد سوء استفاده عباسیان قرار گرفت، به گونهای که مزار پسرش یحیی در خراسان که قبلا از سوی ابراهیم امام به عنوان منطقه نفوذ تبلیغاتی مطرح شده بود و احتمالا تشویق او به قیام و خونخواهی پدر از سوی داعیان عباسی احتمالی است که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. زیرا شهادت یحیی در خراسان به سال 126 هجری در شورش عباسیان و سقوط امویان در خراسان مهم ارزیابی شده است. (41)
روی کار آمدن عباسیان امت اسلامی را در تحولی تازه قرار داد و بنیان حکومتی 90 ساله را فرو ریخت و حکومتی پانصد ساله را به قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازی عباسیان بود که در شرایط ویژه تاریخی با یک سوءاستفاده بزرگ به قدرت رسیدند. بسیار طبیعی بود که منتظر یک حرکت نسنجیده در عرصه سیاسی از سوی نماینده مهم و بزرگ علویان باشند. چنان که در ماجرای قیام محمد نفس زکیه در سال 145رخ داد و منصور بهرهبرداری بزرگ از آن به نفع عباسیان انجام داد. (42)
امام صادق (ع) که به دقت همه این تحولات اجتماعی را زیر نظر داشت فضای سیاست را هرگز آماده یک قیام علنی سیاسی ندید. آنچه که جامعه اسلامی از آن رنج میبرد زیرساخت فکری بود و الا ایشان به هیچ وجه کمتر از شخصیتی چون ابومسلم نبود این را از نامه تاریخی ابومسلم به امام که ایشان بدون خواندن آن را به آتش سپرده بودند، می توان فهمید. پرسش بزرگ مطرح این بود: چه بایدکرد؟
جد او امام حسین (ع) با قیام خونین خود دلهای بسیاری از مسلمانان را در گوشه و کنار جهان اسلام متوجه اهلبیت پیامبر (ص) کرده بود و در زمان امام صادق (ع) حکومتی روی کار آمده بود که از شعار "الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله) استفاده و سپس آل محمد واقعی را کنار زده بود و مردم نیز پذیرفته بودند. این همه دگرگونی در جامعه اسلامی معلول چه عواملی میتوانست باشد؟
در این فضای تیره که مذاهب اهل سنت در حال شکلگیری بودند چه چیزی میتوانست شیعه را پایدار سازد؟ آنچه که به درون فرهنگ مردم راه یابد و تفسیر آنها را از رابطه خود با خدا و جامعه اسلامی دگرگون سازد. پس در حقیقت گام دوم در بنیانگذاری یک مکتب را حضرت صادق (ع) برداشت. گویا مردمی که از پس قیام امام حسین (ع) دلداده این خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و میپرسیدند که اگر نه امویان و نه عباسیان، شما چه میگویید؟ و چه تفسیری از اسلام دارید؟ و به عبارت روشنتر طرح جایگزین شما چیست؟
نشان دادن یک تفسیر جامع از خدا، رابطه مردم با او و انسان موردنظر اسلام در آن زمان مهمترین دغدغههای حضرت امام جفعر صادق ( ع) بوده است اعتقادات عقلانی، اخلاق بایسته و دستورالعملهای فردی و اجتماعی (فقه) مهمترین حوزههایی بود که امام صادق (ع) در آنهابه طرح و اندیشه دینی پرداختند و چون چنین شد، تشیع دارای شناسنامه رسمی گردید و مذهب ما به نام ایشان مزین شد.
* منابع
[1]. بحارالانوار، ج47، ص6.
[2]. تاریخ طبری، ج6، ص123؛ منشورات مکتبه اورمیه.
[3]. الغدیر،امینی، ج 1، ص 152 تا 158، چاپ دارالکتب العربیلبنان.
[4]. تاریخ طبری، ج 2، ص 455.
[5]. تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص 30.
[6]. تاریخ طبری، ج3، ص399.
[7]. همان، ج3، ص.
[8]. همان، ج 2، ص 520؛ ج3، ص 1 تا 10.
[9]. تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی، چاپ نشر دانشگاهی سال 1374، ص200.
[10]. تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ص 90 و89.
[11]. همان، ص 92 و 91.
[12]. نهج البلاغه، خطبه 118.
[13]. بحارالانوار، ج 44، ص 125.
[14]. شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج 4، ص56.
[15]. مانند کتاب ایمان ابوطالب شیخ مفید که علامه امینی درمقدمهالغدیر، ج 1، ص23 و 24 در این باره سخنانی دارد.
[16]. همان، ج 1 تا 10 در صفحه 48 فهرست موضوعی الغدیر، آدرسمفصل همه موارد آمده است.
[17]. تاریخ طبری، ج 4، ص 30، حوادث سال 40 هجری؛ ارشاد شیخمفید، ص 170.
[18]. انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 744، حدیث303.
[19]. الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج 1، ص 175؛ ابن اعثم،الفتوح، ج 4، ص 226225.
[20]. تاریخ سیاسی اسلام، ص127.
[21]. تاریخ طبری، ج 4، حوادث سالهای 50 تا 60 هجری.
[22]. طبقات، ابن سعد، ج3، ص 485، چاپ دارصادر بیروت.
[23]. حماسه حسینی، شهید مطهری، ج3، ص 380، انتشارات صدرا.
[24]. تاریخ سیاسی اسلام، ج 2، ص
[25]. تاریخ طبری، ج 4، ص 257301.
[26]. همان، ص 36870.
[27]. همان، ص426.
[28]. همان، ص487.
[29]. همان، ص579.
[30]. کامل ابن اثیر، ج 2، ص 225؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 305.
[31]. تاریخ سیاسی اسلام، ص 260.
[32]. الفتوح، ج6، ص 95؛ انساب الاشراف، ج 5، ص 221.
[33]. تاریخ سیاسی اسلام، ص 266265.
[34]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 250 248؛ انساب الاشراف، ج 4، ص18.
[35]. تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان،التون، ل، دنیل، ترجمه مسعود رجبنیا، ص 28.
[36]. همان، ص46.
[37]. همان، ص 115 و 114.
[38]. شخصیت و قیام زید بن علی، رضوی اردکانی، ص 489504،انتشارات علمی فرهنگی.
[39]. تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ص38.
[40]. تاریخ طبری، ج 4، حوادث سال 145.
[41]. بحارالانوار، ج47، ص 200.
[42]. تحف العقول، ابن شعبه حرانی،ص 25660.
انتهای پیام/ع
نوشته شده توسط روح الله | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ